sanazsanaz، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

خاطرات ساناز

یک مطلب زیبا برای دلبندم

       چه بخواهیم و چه نخواهیم هر چه پیر تر میشویم ثروتمند تر میشویم !     نقره در سر -   طلا در دهان -  سنگ در کلیه   -  قند در خون ـ  سرب در پا  -  آهن در رگها     آیا هرگز گمان می کردید شما یک چنین دارائی هایی را درخود جمع کنید؟؟  دارایی هایی از نوع منفی    اگه یه وقت تنها شدی   اینو بدون که خدا همه رو بیرون کرده تا خودت باشی و خودش    کاش بتوانیم آن صیاد خوش قلبی باشیم که با تور محبت بهترین ها را صید می کند :   قلب ها را ...
15 تير 1390

برای 18 سالگی دخترم

کاش وقتی هجده سالم بود کسی این مسائل را به من میگفت! امروز در کافی شاپ مورد علاقه ام نشسته بودم که به صورت ناخوداگاه با دختری 18 ساله شروع کردیم به حرف زدن. گفت که چند هفته دیگر از دبیرستان فارغ‌ التحصیل می‌شود و بعد می‌خواهد بلافاصله از پاییز دانشگاهش را شروع کند. گفت، "اما نمی‌دانم می‌خواهم با زندگیم چه بکنم. الان فقط دارم با جریان پیش می‌روم." و بعد، با اشتیاق و با چشمانی صادق شروع کرد از من سوال کردن: * "تو چکار می‌کنی، شغلت چیه؟" * "کی و چطور تصمیم گرفتی که این کار را انتخاب کنی؟" * "چرا این را انتخاب کردی؟ چرا کارهای دیگر نکردی؟" * "چیزی بوده که دوست داشت...
15 تير 1390

سرما خوردگی فرشته

از دیروز تا حالا قند عسلم سرما خورده آب بینیت راه افتاده آخه یکی از بچه های مهدکودک(رکسانا با مزه) سرما خورده بود نی نی های دیگه هم از اون گرفتند امروز که امدم مهدکودک بهتر بودی داشتی بازی می کردی خیلی از نی نی های دیگه خوشت می یاد همش می خوای بگیریشون  دیشب خاله فرخنده زنگ زده بود حالتو بپرسه خیلی دلش برات تنگ شده  اخه خیلی دوست داره خاله فرزانه هم دیشب از خونه مامانی برگشت اخه امتحان داشت. فردا پنج شنبه عید مبعث خدایا به خاطر این روز عزیز دعا می کنم همه نی نی ها سلامت باشند فرشته کوچولوی من هم زودتر سرما خوردگیش خوب بشه.   ...
8 تير 1390

یک مطلب زیبا برای عسلم

اشکهايش   یک پسر کوچک از مادرش پرسید: چرا گریه میکنی؟ مادرش گفت: چون من زن هستم. پسر بچه گفت: من نمی‌فهمم. مادر گفت: تو هیچ‌گاه نخواهی فهمید. بعدها پسر کوچک از پدرش پرسید که چرا مادر بی‌دلیل گریه میکنند؟ پدرش تنها توانست به او بگوید: تمام زنان برای «هیچ چیز» گریه میکنند. پسر کوچک بزرگ شد و به یک مرد تبدیل شد ولی هنوز نمی‌دانست که چرا زنها بی‌دلیل گریه میکنند. بالاخره سوالش را برای خدا مطرح کرد و مطمئن بود که خدا جواب را میداند. او از خدا پرسید: خدایا، چرا زنان به آسانی گریه میکنند؟ خدا گفت: زمانی که زن را خلق کردم میخواستم او موجود به خصوصی باشد بنابراین شانه&zwn...
7 تير 1390

آب نبات

ساناز خانم دیروز بدجوری هوس آب نبات کرده بود آخه دیروز جمعه  آب نباتی رو که از مغازه عمو محمد براشته بودی رو برات باز کردم دادم دستت انقدر خوش رنگ بود که یه دفعه کردی توی دهنت شروع کردی به خوردن اما من از ترس اینکه بره توی گلوت از دستت گرفتم گذاشتم توی ظرف گذاشتم کنار اما از همه جا بی خبر درحالی که دراز کشیده بودم دیدم صدات در نمی یاد بلند شدم دیدم دمر شدی رفتی آب نباتو برداشتی حسابی خوردی همه صورت و لباستو کثیف کرده بودی اما انقدر بامزه می خوردی خیلی خوشت امده بود هر کاری می کردم ازت بگیرم نمیدادی گریه می کردی بابای کلی بهت خندید آخه صورت قشنگت با آب نبات رنگی شده بود آب دهن...
7 تير 1390

نه ماهگی عسل خانم

  عسل خانم چشم عسلی چشم بلبلی مامانش خوشگل خانم ابرو کمون ساناز خانم امروز نه ماهش تموم می شه اما این دخمل بد هنوز غذا نمی خوره قاشق رو که می بینه سرش اینور و انور می کنه این دخمله تنبله هنوز از جاش تکون نمی خوره همش یه جا نشسته وقتی هم دمر میشه فقط دنه عقب می ره الهی مامان قربون اون دنه عقب رفتنت بشه قربون اون بای بای کردنت بشه قربون اون نانای کردنت بشه قربون اون دَدَ کردنت بشه قربون اون ریخت قشنگت بشه.                 فردا روز پدر می خوای برای بابای چی بخری خوشگلم   دختر نازم می خواد یه بوس...
25 خرداد 1390

یک متن زیبای دیگر

زنی در فرودگاه یک زن جوان در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند. او یک بسته بیسکوئیت نیز خرید. او برروی یک صندلی دسته‌دارنشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد. در کنار او یک بسته بیسکوئیت بود و مردی در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه می‌خواند .وقتی که او نخستین بیسکوئیت را به دهان گذاشت، متوجه شد که مرد هم یک بیسکوئیت برداشت و خورد. او خیلی عصبانی شد ولی چیزی نگفت. پیش خود فکر کرد: «بهتر است ناراحت نشوم. شاید اشتباه کرده باشد.» ولی این ماجرا تکرار شد. هر بار که او یک بیسکوئیت برمی‌داشت ، آن مرد هم همین کار را می‌کرد. ای...
24 خرداد 1390