سلام مجدد
امروز بیستم آذر ماه سلام ساناز خانم آبرو کمون چش عسلی مامان این روزها دارم به این فکر می کنم که چقدر زود بزرگ شدی الان ساناز من پیش دبستانی رفته هفته پیش رفتم خونه مامانی سه شنبه تعطیل بود چهارشنبه رو مرخصی گرفتم آخه جمعه مراسم جشن دایی وحید بود من رفتم آرایشگاه وقتی خاله هارو دیده بودی که رفتم آرایشگاه گفتی منم می خوام برم بهمين خاطر بابا تورو آورد موهاتو با اینکه کوتاه بود آرايشگر خیلی قشنگ درست کرد خیلی ذوق می کردی. مامان خیلی دوست داره اما بعضی وقتها خیلی کم حوصله میشم نمی دونم چرا اما دوست داشتم می تونستم خیلی بیشتر برات وقت بزارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی