sanazsanaz، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

خاطرات ساناز

اولین برف زمستانی

1390/8/18 14:36
نویسنده : زهره
567 بازدید
اشتراک گذاری

دو روز بود برف می بارید امسال زمستان توی پاییز آمد ساناز خانم با دیدن بارش برف خیلی تعجب کرده بود آخه تا حالا برف ندیده بود از شانس بد ما بابای هم جمعه ماشینو فروخته بود ما مجبور بودیم این چند روز بدون ماشین بیرون بریم.

دوشنبه عید قربان بود با خانواده عموت رفتیم شهریار خونه دختر عموی بابا که اسمش نرگسه.

نرگس خانم یه دختر سه ساله داره که اسمش نسا خانومه، نسا اسباب بازیهایشو اورد باهاش بازی کنی خیلی بامزه بود تا عصر اونجا بودیم و برگشتیم خونه. توی این چند روز هم حسابی برف اومده و همه جا سفید شده برگ درخت ها هنوز نریخته اما برف اومده و حسابی سفید پوش کرده همه جا رو.

niniweblog.com

دختر گلم تازگی ها خیلی به لباس شوئی گیر می ده همش می ره لباسشوئی رو روشن می کنه وقتی هم بهش می گی دست نزن نگاه می کنه و می خنده دوباره  دگمه هاشو فشار می ده. دختر نازم تازه می دونه که باید کدوم دگمه رو باید اول بزنه تا روشن بشه.

niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

ساناز مامان غزل
25 آبان 90 13:10
با سلام دخترخوشگلی داری .هزار ماشااللهبه من هم سر بزن خوشحال میشم بای