sanazsanaz، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

خاطرات ساناز

آرایشگاه رفتن ساناز خانم و شب یلدا

1391/9/29 13:53
نویسنده : زهره
528 بازدید
اشتراک گذاری

hello graphics

ساناز خانم ابرو کمون مامان دیروز با بابای مامانش رفت آرایشگاه اما آرایشگاه مردونه.

دوتا آقا داشتن موهاشون رو کوتاه می کردند بهت گفتن می خوای موهات کوتاه کنی. بعدش وایستای روی صندلی و موهاتو کوتاه کردی خیلی موهات مرتب شد آخه نه می گذاشتی شونه کنم و نه ببندم همش هم توی چشمت بود.

امروز هم قرار توی مهدکودک ازت عکس شب یلدا بگیرند. فردا شب، شب یلداست و بلندترین شب سال است.

شب یلدا شده باز

بچه ها خبر خبر

ننه سرما دوباره 

برمیگرده از سفر

بابا امشب خریده آجیل و یه هندونه

مامان مهربونم فال حافظ میخونه

ننه جون کنار من میشینه قصه میگه

سه ماهی مهمون ماست

میره تا سال دیگه

 

یلدا، دختر سیاه موی بلندبالا، یادگار نام وطن، میوه پاییز ایران، عروس زمستان در راه است، او را بر سفره

مهر بنشانیم و با نسل فردا پیوندش دهیم، ایرانی بودن را فراموش نکنیم.

شب یلدا پیشاپیش مبارک

 

بفرمایید هندوانه

 

شب یلدا


ساناز خانم خوشگل خانم امروز با موهای مرتب رفته مهد کودک. ساناز خانم هر وقت می رسیم خونه باید حتماً خودش از پله ها بالا بره و گرنه قهر می کنه و اگر چند تا پله بیاریمش بالا دوباره باید برشگردونیم تا دوباره از سر جای اولش بیاد بالا و این نشانه استقلال طلبی نانازه. خلاصه من و بابای مجبوریم صبر کنیم تا ناناز از پله ها بالا برند.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)