sanazsanaz، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

خاطرات ساناز

پایان دوسال سه ماهگی ساناز خانم

1391/9/27 10:23
نویسنده : زهره
416 بازدید
اشتراک گذاری

 

یکی بود یکی نبود

 

زیر گنبد کبود به جز خدای مهربون هیچ کس نبود...

 

 

 

هیچ کس نبود؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!niniweblog.com

 

 

 

واااااای ... چرا!!!niniweblog.com

 

... یه ساناز خانم بود جیگر طلااااااااا ..... ناز دار اما بلا ....

ساناز خانم ابرو کمون مامان niniweblog.com

هر روز داره بزرگتر می شه قربون اون حرف زدنت بشم که هر چیزی را می خواهی بگی می کشی مثلاً میگی اینجا جیش ن...کنم. لیوانو اینجا ن.......دازم.

ساناز خانوم تازه گی کارتون ها رو خوب نگاه می کنه و وقتی تموم می شه شروع می کنه به گریه کردن که تموم شد niniweblog.comو من و بابات مجبوریم همش برنامه تکراری نگاه کنیم. و همش می پرسی این چیه این داره چه کار می کنه.

Baby Looney Tunes

هر کاری مامان می کنه تو هم می خوای انجام بدی من جارو برقی می کشم شما هم می خوای بکشی من دارم سبزی پاک می کنم شما هم می خوای سبزی پاک کنی دارم چیزی خورد می کنم شما هم می خوای همون کارو بکنی خلاصه ساناز خانم توی هر کاری دست داره.

شبها موقعه خواب عروسک خرسی تو بغل می کنی می خوابی.

ساناز خانم دیگه پوشک نمی شه و توی مهد کودک هم پوشک نمی شه و از شر این پوشک شدن راحت شد. دیروز اولین برف زمستانی بارید اما هنوز توی فصل پاییز هستیم و ساناز خانم هم دوباره برف دیدند.

مامانی این روزها دلم می خواهد زمان بایسته

 

دلم می خواهد تو هیچ وقت بزرگ نشی ...

 

عزیز دلم ، همه جونم ...

 

حتی نمی تونی تصور کنی که با وجود همه خستگیهام چقدر کنار تو بودن برای من شیرینه .

 

I Love You


 

تا پست بعدی  

niniweblog.com



پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)