sanazsanaz، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

خاطرات ساناز

مهد کودک جدید

1390/7/6 11:28
نویسنده : زهره
1,090 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفسم

خوشگل مامان از دیروز رفته مهد جدید که اسمش دنیای محبوبه است. دوتا مربی داری به اسم ماریا و فاطی دلم  برات خیلی می سوزه آخه نمی دونم الان با تو چطور رفتار می کنند اما چاره ای هم ندارم عزیزم انشاء الله وقتی بزرگ شدی و خودت مادر شدی می فهمی که من چی می گم. مامانی منو ببخش که نمی تونم مامان خوبی برات باشم عزیز دلم آخه خدا فقط می دونه که توی این شهر تهران هیچ کس ندارم الا خدا و خودش همون جوری که توی مدت نگهدارم بوده و همیشه کمکم کرده میدونم که این بار هم مثل همیشه کمکم می کنه خوشگل مامان فقط امیدم به خداست که بتونم آینده خوبی برات درست کنم. به خاطر همین باید سختی های امروز را تحمل کنیم تا بتونیم آینده روشنی برای تو گلم درست کنیم.

عزیز مامان تازگی ها دست به دیواری میره یکم هم دستشو ول می کنه اندازه دو ثانیه خودش می ایسته. الهی قربون اون عروسک بازیت بشم که عروسکاتو لالا می دی و می زنی پشتشون. با برس موهاشون می خوای شونه کنی وقتی بهت می گم نی نی نازی عروسکت رو ناز می کنی .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)