sanazsanaz، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

خاطرات ساناز

تولد مامان و عید فطر

1392/5/21 13:05
نویسنده : زهره
531 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نانازم ، عشقم 20/5/92

یک هفته قبل از ماه رمضان با خاله فرزانه ساعت 12 شب رفتیم خونه مامانی و باهم برگشتیم.

امسال تولد مامان با عید فطر همزمان شد چهارشنبه ساعت 19 راه افتادیم رفتیم خونه مامانی ساعت 11 و نیم رسیدیم. صبح پنجشنبه صبح زود از خواب بیدار شدی رفته بالا سر دایی حامد و دایی حامد را از خواب بیدار کردی آخه دایی حامد خیلی دوستت داره و همش بهت محبت می کنه به دایی وحید هم سفارش پاستیل و اسمارتیز دادی ظهر دایی وحید برات اسماتیز و پاستیل را خرید آورد اما به هیچ کس هم ندادی و دایی حامد هم برات یه تاپ خوشگل صورتی از تهران خریده بود آخه همون چهارشنبه با دایی وحید آمده بودند تهران برای خرید و خاله فرزانه آنها هم ساعت 11 و نیم از تهران راه افتاده بودند.

عصر پنجشنبه با خاله فرزانه رفتیم گوشمون رو سوراخ کردیم کلی درد داشت.

خلاصه ساناز خانم کلی خوشحال بود توی راه که می آمدیم بابا بهت گفت بریم پیش مبین گفتی نه بابا بهت گفت داریم می رویم پیش مبین اما ابرو کمون مامان اخم کرد و گفت نه و قهر کرد وقتی دیدیم ناراحت هستی بهت گفتی نه داریم می رویم پیش خاله فرخنده.

 

روز جمعه هم رفتیم کوچری، کوچری خیلی شلوغ و پر از جمعیت بود من و بابا رفتیم توی آب ساناز خانم اولش جیغ می زد آخه فکر می کرد که باباش رو داره آب می بره آخه فشار آب هم خیلی زیاد بود.

موقع برگشتن دست بابای به شاخه درخت گیر کرد زخم شد و سر شوهر خاله فرزانه هم زخم شد ساناز خانم به آن نگاه می کرد و می گفت تمساح خورده توی آب تمساح بود همه می خندیدند. هرچی می گفتیم نه باورت نمی شد. شب هم کیک تولدی که بابا از روز قبل خریده بود و نگه داشته بودیم تا دایی محمد و عمو محسن هم بیایند آوردیم و ساناز خانم همش می گفت تولد من و خیلی ذوق می کردی شمع کیک ساناز خانم و مامانش فوت کردند. بعدش ساعت ١٢ شب رفتیم حسن حافظ و از اونجا یه جای رفتیم که همه شهر پیداست و توی کوه و اونجا کلی رقصیدیم و کلی جیغ کشیدیم توی آسمان که نگاه می کردی کلی ستاره بود آخه انقدر هوا تمیز بود که می شد همه ستاره ها رو دید.

روز شنبه هم به مناسبت عید فطر تعطیل بود بهمین خاطر شنبه ساعت 10 شب با خاله فرزانه برگشتیم تهران

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)