پایان 21 ماهگی ساناز خانم
ابرو کمون مامان
خانوم طلا عسل مامان روز به روز در حرف زدنش پیشرفت می کنه
این هم از کلمات جدید در سن ١ سال و ٩ ماهگی
صدای چند تا حیوون رو یاد گرفتی در میاری
گاو : مو مو
پیشی: میو میو
اسب : بی تی کو بی تی کو
به بعی: به به
ماهی :مایی
سگ : آپ اپ
این هم از کلمات دیگت :
خاله: آله
عمه: عمه
دایی : دایی
عمو: عمو
سحر: سَ
قاشق:آش
پتو: پتو
الله اکبر : الله پپر
مبین: میمو
پوشک : پو
توپ : توپه
بده، برو، بالا، تاب تاب عباسی،
بابا رفت می گی بابا لفت
عزیز دل مامان دختر باهوشم همه چی رو می فهمه ولی نمی تونه بگه منتها با اشاره و یا دست من و باباش می گیره مبره جای که شی مورد نظرش را می خواد
و با هر زحمتی شده تمامی حرف هاتو به ما می فهمونی که چی می گی.
دیروز 23/3/91 (سه شنبه) خانم خوشگله مامان بدجوری تب کرده بود و مامان مجبور شد از صبح بمونه پیشش. خاله ها و مامانی هم که دیشب رفته بودند خونه خاله فرزانه عصر با بابا اومدند خونمون خلاصه کلی خوشحال شده بودی همش باهاشون بازی می کردی.
خانم خوشگله امروز هم پیش مامانی مونده و به مهدکودک نرفته .
فردا ابرو کمونی مامان 21 ماهش تموم می شه.
عسل مامان از گربه و سگ خیلی خوشش می یاد توی حیاط هم دو تا گربه هست که هر وقت اونا می بینه کلی ذوق می کنه می ره و می خواد بگیرتشون و هی هی میو میو می کنی براشون یکشون که خیلی هم لوس است اصلاً از جاش تکون نمی خوره و ناناز خانم با پاش گاهی بهش می زنه.