sanazsanaz، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

خاطرات ساناز

عشقولانه 2

1391/3/24 12:42
نویسنده : زهره
414 بازدید
اشتراک گذاری

 

یاد سهراب بخیر!

  آن سپهری که تا لحظه ی خاموشی گفت:

  تو مرا یاد کنی یا نکنی

  باورت گر بشود، گر نشود

  حرفی نیست؛

  اما...

  نفسم می گیرد در هوایی که نفس های تو نیست

 

وقتی صبح به زور و با مالشهای مامان و صدای گرم بابایی که چه عاشقانه عروسکشو صدا میزنه چشمهای درشت و خوشگلتو باز میکنی از لذتش میخوام برات بمیرم

وقتی با التماس بهت صبحانه میدمو تو نمیخوری ،لباس تنت میکنم و به این راحتیا نمیپوشی از لذتش میخوام برات بمیرم

وقتی دارم تند تند کارهای اداره رو انجام میدم تا بیام دنبالت و همه فکرم پیش تو و از شوق دیدن تو بازم میخوام برات بمیرم

وقتی میرسم مهد و تو رو میبینم وسط یه عالمه عروسک ،به نظرم تو خوشگل ترین عروسک دنیایی و از لذت داشتن شاهزاده عروسکها میخوام برات بمیرم

وقتی تو راه برگشت با اون زبون شیرین بچه گونه درخواست شیرداری میخوام برات بمیرم

 

وقتی کشون کشون و با قدمهای خسته و سنگین دنبالم میای و دستت تو دستمه و نظر همه عابر های پیاده رو به خودت جلب میکنی میخوام برات بمیرم

وقتی که درخواست پاستیل و به قول خودت پاسیل و یا آدامس رو می کنی میخوام برات بمیرم

وقتی بغلت میکنم و سنگینیت خیلی اذیتم میکنه و شونه هام درد میگیره و می دونم وقتی بیام خونه از فشاری که بهم اومده حتما سرم درد میگیره ولی راه رفتن تو خیابون با یه دختر خوشگلی مثل تو اینقدر لذت بخشه که میخوام برات بمیرم

وقتی میرسیم خونه و شما از شدت خستگی سر هر چیز کوچیکی گزیه میکنی و بهانه میگیری و من تند تند شامت رو میدم و میخوابونمت حس دلسوزی مادرانه میخواد منو بکشه قبل از اینکه بخوام برات بمیرم

وقتی خوابی و ارامشت رو میبینم از لذتش میخوام برات بمیرم

برای رفتار بچه گونه،برای بهانه گیریهات،برای لجاجتهات،برای شیرین زبونیهات برای بودنت ،داشتنت برای همه چیز تو ممیرم

                    باش تا من برایت بمیرم

 ziba

 

 

عزیز تر از جانم

یادم میماند که تو بزرگترین لطف خدا به منی

یادم میماند زمان انتظار حضورت را

یادم میماند حس زیبای مادر شدنم را

یادم میماند تمام اضطرابهای دوران جنینیت را

یادم میماند لحظه زیبای تولدت را

یادم میماند اولین نگاهت و اولین لبخندت را

یادم میماند شب زنده داریهایم را

یادم میماند تمام ندانم کاریهایم را در پروراندنت

یادم میماند شیرینیها و رفتار های کودکیت را

یادم میماند که چقدر دوستت داشتم و دوستت خواهم داشت

یادم میماند ،من با همه وجودم تو را یادم میماند

 

 اونموقع و الان و بعدا و همیشه و همیشه عاشقت بودم و هستم و خواهم بود

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)