sanazsanaz، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

خاطرات ساناز

افطاری

1391/5/15 11:58
نویسنده : زهره
357 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب 14 مرداد مصادف با 15 رمضان خاله و عموت برای افطاری آمدن خونمون ساناز خانم هم اول از همه با کیفش اومد استقبال خاله اش آخه یک کیف خیلی قشنگ خریده و بعدش خاله اش لباس جدیدش را تنش کرد و کلی با آن به همه پز می داد راه می رفت اونو به همه نشون میداد خاله هم مثل همیشه با ساناز خانم کلی بازی کرد. سحر و زن عموت هم بعدش آمدن و ساناز خانم کلی ذوق کرد و بعد افطار ساناز خانم شروع به نانای کرد همش می گفت دس دس کلی برای عموش نانای کرد. ساناز خانم تازه گی سلام کردن رو خوب یاد گرفته و همش می رفت و می آمد و سلام می کرد.

خلاصه کلی واسه خودش خانم شده همین که می فهمه باباش پشت دره و داره وارد خونه می شه میره جلوش و بهش سلام می کنه.

ساناز خانم عروسکاش تازگی خیلی می بره مهدکودک و باهاش خیلی بهتر از قبل بازی می کنه اونا رو روی بالش می خوابونه و براشون لالای می خونه و تازه روی پاش هم می زاره و روشون را با پتو می پوشونه.

از خونه همسایه این چند روز خیلی سر و صدا می یاد آخه دارند تعمیرات انجام می دهند ساناز هم از این صداها خیلی تعجب می کنه و شاید هم یکم می ترسه و دائم می یاد و به من و باباش می گه نتس نتس - آگا و با دستش نشون می دگه دارن یه چیزی را می کوبند.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)