پایان دوسال سه ماهگی ساناز خانم
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود به جز خدای مهربون هیچ کس نبود... هیچ کس نبود؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!! واااااای ... چرا!!! ... یه ساناز خانم بود جیگر طلااااااااا ..... ناز دار اما بلا .... ساناز خانم ابرو کمون مامان هر روز داره بزرگتر می شه قربون اون حرف زدنت بشم که هر چیزی را می خواهی بگی می کشی مثلاً میگی اینجا جیش ن...کنم. لیوانو اینجا ن.......دازم. ساناز خانوم تازه گی کارتون ها رو خوب نگاه می کنه و وقتی تموم می شه شروع می کنه به گریه کردن که تموم شد و من و بابات مجبوریم همش برنامه تکراری نگاه کنیم. و همش می پرسی...
نویسنده :
زهره
10:23